به گزارش شهرآرانیوز، ماه در آسمان سرزمین اجنه میدرخشد. نوری کمسو از پنجرهی پسزمینه بر صحنهی سرخرنگ میتابد، گویی شب، راز سرنوشت را در گوش سرزمین زمزمه میکند. اجنهای که در جامههای خواب، گرد هم نشستهاند؛ برخی با چهرهای متعجب، برخی در سکوتی معنادار، و یکی با هیجانی کودکانه در میانه ماجرا. انگار که قصهای در دل قصه روایت میشود، روایتی که از دسیسهها، عشقهای نافرجام، و دنیایی که دیگران بر آن سایه انداختهاند، پرده برمیدارد.
در این نمایش که با الهام از «رویای شب نیمه تابستان» شکسپیر، اما با داستانی مستقل شکل گرفته، اجنه سرزمینی را از آن خود دارند، اما انسانها به تصاحبش آمدهاند. در این میان، عشقی نامتوازن و معاملهای میان شاه و اشرافزاده، مسیر سرنوشت را پیچیدهتر میکند. جنها که حالا نگران آیندهی خود هستند، دست به کار میشوند تا با علم، مسیر عشق را دگرگون کنند.
فضای نمایش، با طنز موقعیت و کنشهای زندهی بازیگران، تماشاگر را به دنیایی پر از شوخی، توطئه و احساسات متناقض میکشاند. آیا سرزمین اجنه از چنگال انسانها رها خواهد شد؟ آیا عشق، مسیری را طی میکند که از پیش تعیین شده است یا بازیگران این ماجرا سرنوشت را به دست خود مینویسند؟ اینجا، در این شب سرخ و در کنار این ماه اسرارآمیز، همهچیز ممکن است.
در ادامه گفتوگوی ما را با بازیگران نمایش «باران در شب تابستان»، بهادر اورعی، میترا بابائی، حسین حق پرست، ساجد اندرون، محمدرضا بنی اسدی و جلال شهبازنژاد میخوانید. این بازیگران درباره چالشها و تجربیات خود در این اجرا، نقشها و همچنین چگونگی همکاری با یکدیگر صحبت کردهاند.
حواشی نمایش باران در شب تابستان که این روزها به عنوان کپیبرداری این نمایش از یک نمایش تهرانی، در بین اهالی تئاتر مطرح شده است، اولین موضوع گفتگوی ما را با میترا بابایی، بازیگر و کارگردان این نمایش، شکل میدهد.
بابایی در اینباره توضیح میدهد: یکی از بزرگترین چالشها در این نمایش، سوءتفاهمات درباره طراحی دکور بود. شایعاتی مبنی بر اینکه دکور ما کپی از یک نمایش تهرانی است، در برخی رسانهها مطرح شده است. اما این ادعا کاملاً بیاساس است. ما در طراحی دکور خود از رنگ قرمز به عنوان نمادی از رحم مادر استفاده کردهایم. رنگ قرمز نه تنها در این نمایش بلکه در بسیاری از نمایشها برای انتقال پیامهای خاص به کار میرود. در «باران در شب تابستان»، رنگ قرمز به مفهوم تولد دوباره و شروع جدید است، که در داستان ما نمایان میشود. دکور نمایش، با آینههای قرمز و راه نفوذی محدود، نمادی از محدودیتها و نیاز به رهایی شخصیتها است.
وی اضافه میکند: حتی اگر دقت کنید، ما از جزئیات خاصی مانند چهار آینه در اطراف صحنه استفاده کردیم که تماما قرمز هستند و این طراحی به هیچ وجه مشابه دکور دیگر نمایشها نیست. متأسفانه برخی افراد به جای آنکه به عمق اثر توجه کنند، تنها به ظواهر نگاه میکنند و این باعث ایجاد چنین شایعاتی میشود.
این کارگردان درباره اقتباس این اثر نیز توضیح میدهد: نمایشنامه «باران در شب تابستان» اقتباسی آزاد از نمایشنامه ویلیام شکسپیر با نام «رویای شب نیمه تابستان» است. البته که این اقتباس کاملاً با نگاهی جدید و متفاوت به متن شکسپیر صورت گرفته و من سعی کردهام تا با حفظ روح نمایشنامه اصلی، یک اثر منحصربهفرد و بومی بسازم که با فرهنگ و شرایط اجتماعی ما همخوانی داشته باشد. برای من، اقتباس از آثار بزرگ جهانی فرصتی است تا علاوه بر معرفی این آثار به تماشاگران ایرانی، نوعی دیالوگ فرهنگی با جهان داشته باشیم. این کار میتواند به روند تولید آثار فاخر کمک کند و در عین حال یک تجربه نو برای مخاطبان به ارمغان بیاورد.
بابایی همچنین به یکی از بزرگترین مشکلاتی که تئاتریها در مشهد با آن مواجه هستند، اشاره میکند: یکی دیگر از معضلات بزرگ در این عرصه، نبود حمایتهای مالی و تبلیغاتی برای گروههای تئاتری است. متأسفانه هیچ گروه خاصی برای تبلیغ تئاتر وجود ندارد و ما خودمان باید برای جذب مخاطب تلاش کنیم. تبلیغات محدود و نبود بودجه کافی برای تولیدات تئاتری، باعث میشود که بسیاری از نمایشها نتوانند به درستی دیده شوند. در حالی که تئاتر در مشهد و حتی در بسیاری از نقاط کشور، یک هنر مظلوم است و هنرمندان به سختی کار میکنند و تلاش دارند تا آثارشان را به بهترین شکل به تماشاگران ارائه دهند.
او بیان میکند: من فکر میکنم اگر گروهها بودجه و حمایتهای بیشتری داشتند، میتوانستند با آسودگی بیشتری کار خود را پیش ببرند و به راحتی به اجرای نمایشهای با کیفیت بپردازند. متأسفانه در حال حاضر، گروهها باید خودشان به دنبال تأمین هزینهها باشند و این فشارهای مالی روی دوش آنها است.
یکی دیگر از نکاتی که بابایی در این گفتوگو به آن اشاره میکند، جو منفی و تخریبی در بین برخی از گروههای تئاتری است. او ادامه میدهد: شاید یکی از بزرگترین چالشهایی که تئاتریها با آن روبهرو هستند، حمایت نکردن از یکدیگر است. در حالی که باید یکدیگر را تشویق و حمایت کنیم، متأسفانه برخی افراد شروع به تخریب کارهای دیگران میکنند. به جای اینکه از نمایشهای خوب حمایت کنیم، برخی به انتشار شایعات و نقدهای منفی پرداخته و سعی میکنند جلوی دیده شدن کارهای خوب را بگیرند. این رفتار نه تنها به هنرمندان آسیب میزند، بلکه به تماشاگران هم توهین میکند که از کارهای مورد علاقهشان لذت میبرند.
بابایی خطاب به تماشاگران تئاتر میگوید: من به تماشاگران عزیز توصیه میکنم که خودشان با دقت بیشتری به آثار نگاه کنند و از سطح به عمق اثر توجه کنند. مردم عاقل هستند و میتوانند با مشاهده طراحی دکور، لباسها و جزئیات کار، تفاوتها و ویژگیهای منحصربهفرد هر اثر را درک کنند. ما از شایعات و نقدهای بیاساس بیخبر نمیمانیم، اما به تماشاگران خود اعتماد داریم و معتقدیم که آنها قادر به تشخیص کیفیت آثار هستند.
این بازیگر در پایان میگوید: در نهایت، هدف ما ایجاد یک فضای سالم برای هنرمندان است تا بتوانند با آرامش و اطمینان خاطر آثار خود را روی صحنه بیاورند و از حمایت مخاطبان خود بهرهمند شوند. امیدوارم روزی برسد که تئاتر در این استان به آن جایگاهی که شایستهاش است برسد و هنرمندان بتوانند با دغدغههای کمتری به کار خود ادامه دهند.
حسین حقپرست، بازیگر نمایش «باران در شب تابستان» که دو نقش متفاوت را ایفا میکند، درباره این تجربه میگوید: من در این نمایش، دو نقش دارم که کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. این موضوع برای من یک چالش جذاب بود، اما خوشبختانه تا به اینجا که در شبهای پنجم و ششم اجرا هستیم، بازخورد تماشاگران مثبت بوده و این را از کامنتهایی که در سایتها منتشر شده، متوجه شدیم.
او ادامه میدهد: این نمایش یک کمدی کلاسیک است؛ یعنی در عین حال که تماشاگر را میخنداند، حالوهوای اصیل متون شکسپیر را نیز حفظ کرده است. شکسپیر که به شاعر واژهها مشهور است، همواره در آثارش از نثر شاعرانه استفاده میکرد و این ویژگی در این نمایش نیز دیده میشود، بهویژه در مونولوگهای شخصیت پن که بهادر اورعی آن را بازی میکند، بهصورت نثر منظوم اجرا میشوند. تماشاگر همزمان با دیالوگهای نثر، گویی شعری را میشنود و این شاعرانگی در موسیقیها و اشعار نمایش نیز به چشم میخورد.
این بازیگر در پایان از علاقه خود به این نمایش توضیح میدهد: باران در شب تابستان کاری است که من واقعاً دوستش دارم. اجرای آن برای من تجربهای متفاوت و لذتبخش بوده و بازخوردهای مثبت تماشاگران نیز نشان میدهد که این نمایش توانسته ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند.
شهبازنژاد که در این نمایش نقش «آردا» را ایفا میکند، درباره تجربه حضورش در این اثر توضیح میدهد: این نمایش برای من یک چالش جدید بود. پیش از این در هیچیک از آثار شکسپیر بازی نکرده بودم، اما این اقتباس متفاوت باعث شد که تلاش کنیم چه در اجرا و چه در بازی، رویکرد جدیدی داشته باشیم. امیدوارم این اتفاق افتاده باشد و مخاطبان آن را حس کنند.
او تاکید میکند: این نمایش اقتباسی از رویای شب نیمه تابستان است، اما با تفاوتهایی که آن را به اثری جدید تبدیل کرده است. اینجا ما سعی کردهایم بدون استفاده از جلوههای پرزرقوبرق و شلوغکاریهای بیمورد، یک تئاتر خالص را به مخاطب ارائه دهیم.
این بازیگر ادامه میدهد: فکر میکنم این برای اولین بار است که در تئاتر شهر، نمایشی اجرا میشود که بدون استفاده از موسیقیهای عجیبوغریب یا گروههای پرجمعیت، تنها با تکیه بر بازیها و روایت داستان، روی صحنه میرود.
ساجد اندرون دیگر بازیگر این نمایش، درباره تجربه بازی در این نمایش توضیح میدهد: در این اثر دو نقش کاملاً متفاوت را ایفا میکنم؛ یکی شاه است و دیگری اجنهای مخترع. تنها سه دقیقه فرصت دارم که از یک شخصیت به شخصیت دیگر تغییر کنم، از گریم و لباس گرفته تا تغییر در بیان و بدن. این چالش بزرگی بود، اما خوشبختانه با هماهنگی تیم و استقبال خوب مخاطبان، توانستیم رضایت آنها را جلب کنیم.
او اضافه میکند: پیش از این در نمایش «رومئو و ژولیت» به کارگردانی مسعود صفری حضور داشتم که در جشنواره فجر ۹۷ نیز اجرا شد. اما «باران در شب تابستان» ویژگی خاصی دارد؛ برخلاف بسیاری از آثاری که صرفا از شکسپیر الهام میگیرند، این نمایش توانسته هم به روح اثر اصلی وفادار باشد و هم هویت مستقلی داشته باشد.
این بازیگر با اشاره به نقاط قوت این نمایش، تصریح میکند: هم در طراحی صحنه و هم در هدایت بازیگران، نمایش توانسته شکوه آثار شکسپیر را حفظ کند و در عین حال، ایدههای جدیدی را ارائه دهد. این نمایش تکرار آثار گذشته نیست، بلکه تلاش کرده تا روایت و نگاه تازهای به این داستان داشته باشد.
در پایان، اندرون از حضور در این پروژه ابراز خوشحالی کرده و از استقبال تماشاگران میگوید: برای من حضور در این نمایش یک تجربه متفاوت و ارزشمند بود. خوشحالم که مخاطبان نیز از این اثر استقبال کردهاند و کامنتهای مثبت آنها نشان میدهد که توانستهایم ارتباط خوبی برقرار کنیم.
بهادر اورعی، بازیگر نقش پن نیز درباره روند انتخاب این نقش توضیح میدهد: در ابتدا قرار بود یکی از اجنههای نمایشنامه اصلی را بازی کنم، اما پس از اقتباس، نقش «پن» به من پیشنهاد شد. این شخصیت ویژگی خاصی داشت که آن را برای من جذاب کرد؛ او دیوار چهارم را میشکند و مستقیماً با مخاطب صحبت میکند. علاوه بر این، بسیاری از مفاهیم اصلی نمایش از زبان او بیان میشود که باعث شد بیشتر به این نقش علاقهمند شوم.
او اضافه میکند: در اکثر نمایشها، شخصیتهای انسانی را بازی میکنیم، اما اینجا شخصیتی را ایفا میکنم که فراتر از انسان است. این چالش به من این امکان را داد که در اجراها، فرم و بیان متفاوتی را تجربه کنم. از طرفی، این نقش حضور پیوستهای در نمایش دارد؛ از ابتدا تا انتها روی صحنه هستم و هیچ تمرینی را از دست ندادم، زیرا نبود من باعث میشد سایر بازیگران نتوانند تمرین کنند. این حجم از تمرین و حضور، سختیهای خودش را داشت، اما گروه حرفهای و فضای لذتبخش اجرا، این سختی را برایمان آسان کرد.
یکی از ویژگیهای خاص نقش «پن»، تعامل زنده و مستقیم با تماشاگران است. این بازیگر درباره این چالش میگوید: یکی از بخشهای جذاب اجرا، جایی است که من با مخاطب وارد گفتوگو میشوم. هر شب، واکنشها متفاوت است؛ برخی شبها تماشاگران بیشتر مشارکت میکنند و برخی شبها کمتر. اینجا باید احساس صحنهای قوی داشته باشم؛ اگر ببینم مخاطب کنجکاو است که داستان را دنبال کند، سریع ادامه میدهم، اما اگر متوجه شوم که از شوخیها لذت میبرد، کمی بیشتر در آن لحظات میمانم. اما همه اینها باید در حدی باشد که به ریتم نمایش آسیب نزند.
علیرضا بنیاسدی، بازیگر این نمایش در مورد اولین برخوردش با این نقش میگوید: زمانی که خانم بابایی نمایشنامه را برایم فرستادند و گفتند قرار است این نقش را بازی کنم، برایم کاملاً جدید و ناشناخته بود. تاکنون بیشتر در نمایشهای رئالیستی بازی کرده بودم و تجربهای در فضای فانتزی نداشتم. اما پذیرفتم که باید خودم را در این نقش غرق کنم و شیوه اجرای آن را یاد بگیرم تا بهترین عملکرد را داشته باشم.
وی ادامه میدهد: برای شکلگیری این کاراکتر، با خانم بابایی و دیگر بازیگران مشورت کردم. همچنین از دنیای فانتزی، انیمیشنها و منابع دیگر الهام گرفتم تا بتوانم این شخصیت را بسازم. چالش اصلی برایم در حرکت، بیان و جنس بازی بود، چراکه این سبک را تجربه نکرده بودم. اما با گذشت زمان، شخصیت استاد وارتا در من شکل گرفت و به جایی رسید که احساس کردم دیگر بخشی از من شده است.
این بازیگر بیان میکند: تا پیش از این، نمایش کلاسیکی از شکسپیر اجرا نکرده بودم، بهویژه در سبک کمدی کلاسیک که نمایش ما در آن قرار میگیرد. اما همیشه به دنبال نقشهایی هستم که برایم آوردهای داشته باشند و باعث رشد و بهروزرسانی مهارتهای بازیگریام شوند. کار روی این نمایش به من این فرصت را داد که در مسیر جدیدی قدم بگذارم و تجربهای متفاوت کسب کنم.
بنیاسدی توضیح میدهد: پیش از این، نمایشنامه «رویای شب نیمه تابستان» را خوانده بودم. این متن با نگاهی به آن نمایشنامه نوشته شده و برداشت جدیدی از آن ارائه داده است. آثار شکسپیر پایه و اساسی قوی دارند که با هر بار خواندنشان، میتوان ایدههای تازهای از آنها گرفت و برداشتهای متفاوتی خلق کرد.